صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 212894
تعداد نوشته ها : 59
تعداد نظرات : 69
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

 یه شب خوب تو آسمون ، یه ستاره ی چشمک زنون  

خندید و گفت : کنارتم تا آخرش ، تا پای جون 

ستاره ی قشنگی بود ، آروم و ناز و مهربون  

ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون  

اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون 

ماه اومد و ستاره رو دزدید و برد نامهربون 

ستاره رفت و من شدم بی هم زبون  

حالا شبا به یاد اون چشم می دوزم به آسمون  

دلم میخواد داد بزنم ... این بود قول و قرارمون ؟

 

 

دسته ها : عشقولانه...
يکشنبه بیست و هشتم 7 1387

                            

من انتظاری از این دنیا ندارم!

 

فقط دوس دارم که با عشقم  تو یه کلبه کوچیک؛

 

دور از همه ؛دور از همه آدما،

 

پاک و بی ریا ؛

 

با ارامش و صادقونه ؛

 

با تپش عشقمون زندگی کنیم ...!

                

دسته ها : عشقولانه...
يکشنبه بیست و هشتم 7 1387

هرگز تو را فرموش نخواهم کرد حتی اگر مرا از یاد ببری
 
و هرگز از تو رنجور نخواهم شد
 
چرا که تو را دوست دارم 
 
دیوانه وار عاشقت شدم 
 
چرا که مهربانی را در وجودت دیدم
 
با چشمانت وجودم را دگرگون ساختی
 
و اگر تو نبودی هرگز عاشق نمی شدم 
 
نه تو از عشق من دست میکشی 
 

و نه قلب من از عشقت روی گردان می شود

سوگند که وجود تو در سرنوشت من نوشته شده

است و اگر با مژگانت اشاره ای کنی فرسنگها

راه خواهم پیمود چرا که شب عشق بسیار طولانی است

و قلبم در آرزوی تو می سوزد

آنگاه که از برابر دیدگانم دور شوی 

خورشید وجودت پنهان می گردد

و ابرهای غم و اندوه مرا در بر می گیرند

 و به دنیای غریبی می برند

همیشه در قلبم حضور داری

و عشقت زندگی ام را گل باران کرده است

تمامی این دنیا را با قلبی پر از رمز و راز

به دنبالت طی کرده ام

محبوبم همیشه به انتظار 

بازگشتت خواهم ماند...

دسته ها : عشقولانه...
يکشنبه بیست و هشتم 7 1387

خدایا....!

اندیشه و احساس مرا در سطحی

پایین میار که زرنگی های حقیر و

پستی های نکبت بار و پلید این

شبه آدم های اندک را متوجه شوم.

چه دوست تر می دارم بزرگواری

گولخور باشم تا همچون اینان

کوچکواری گول زن.

  دکتر علی شریعتی
 

دسته ها : عارفانه...!
يکشنبه بیست و هشتم 7 1387
X